رهامرهام، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

یک فرشته آسمونی، گل مامان و بابا

به تولد آقا طلا نزدیک میشیم

سلام شیرین عسلممممممممم رهام چقدر زود 5 سال شد چقدر زود گذشت ، باورم نمیشه اون نی نی کوچولی فسقلی الان 5 سالش شده. رهام کارهات خیلی با قبل فرق کرده کارهای بچه گونه دیگه نمی کنی . انگار مرد شدی همه کسم..... میشنی برای خودت نقاشی میکشی یا ماشین بازی یا تلویزیون . تازههههههههه خودت میری میگیری میخوابی البته این مورد رو خیلی خیلی سخت میخوابی و شب تا صبح 4 -5 بار پا میشی میای پیش من هی میگی اتاقم صدا میاد و بالاخره با تهدید و ارعاب دوباره میخوابی . رهام این چند شب اصلا مامان از دست اینکه صدا میاد خوابش نبرده. امروز صبح میگفتی سرم رفت . پسرم من که هرچی گوش می دم صدایی نمی شنوم. الهی که مامان به فدات   هر روز کارمون شده بریم دنبا...
30 دی 1393

ننوشته ها از قبل

سلام نازنین پسرم نازنین مامان ، گل همیشه بهار من خیلی وقته برات ننوشتم شاید تنبل شدم شایدم دل و دماغ نداشتم ولی کلی برات عکس گرفتم که خودش گویای همه چیزه  نفسم مامان بی تو زندگی برام هیچ معنی نداره. شیرین ترینم همه کسم مامانم  نمی دونی چقدر بودنت بهم انرژی می ده. رهامم از اردیبهشت تا آخر آبان می رفتی مهد پایه پیش دبستانی یک ولی طبق معمول هر سال اینقدر مریض شدی که دکتر گفت بهتره که نری . فعلا با مامان گاهی خونه ای و روزهایی که مامان میره سرکار میری خونه مامان بزرگ  و بابابزرگ و کلی باهاشون بازی می کنی. تازه کلی هم سروین دختر عمه ات رو اذیت می کنی و بهش زور میگی. خدا نکنه که مامان سروین رو بغل کنه دیگه واویلاست... حا...
24 دی 1393
1